زندگی

تجربه یک دوچرخه سوارِ روز اولی

سلام
این مطلب مربوط به تجربه من در یک سفر شهری با دوچرخه بعد از بیش از ۷ سال و بعد از سپری کردن مسافت ۱۷ کیلومتری در وسط تیرماه امسال (۱۴۰۲) و در اوج آفتابه. همه چیز به شکل غیراستاندارده. از لباس ها گرفته تا مسیر(!) تا دوچرخه و... با شلوار جین و تی شرت از صادقیه تا میرداماد رو رفتم و برگشتم. در نقشه اختلاف ارتفاع رو در حدود ۱۶۰ متر نشون می ده. برای اینکه تصور داشته باشی یه ساختمون ۱۶۰ متری رو باید در نظر بگیریم. اگر هر طبقه رو ۴ متر در نظر بگیریم یعنی یه ساختمان ۴۰ طبقه ای رو باید بالا بریم.
شیب بسیار تنده و البته شیبی که تجربه می کنیم بیشتر از ۱۶۰ متره. چون خیابون های تهران به صورت تپه تپه بوده و دره ای نیست. مثلا در راه خیلی پیش میاد که یه تپه رو میری بالا و دوباره میای پایین. می خوام چندتا از تجربیاتم رو به عنوان یک دوچرخه سوار روز اولی بگم.

مربع دانش، مهارت، تلاش و هوش

سلام

امروز داشتم به این فکر می کردم که برای استخدام افراد یا هم تیمی شدن با سایرین یا ... چه ملاک هایی رو مدنظر قرار بدیم؟

کلاً وقتی می گیم فلانی کارش درسته؛ باید چه معیارهایی رو داشته باشه. از موضوع مطلبم جوابم معلومه اما می خوام کمی در موردش بنویسم.

یکی از سناریوها و حالات زیر رو خیلی دیدم.

  1. طرف مون باهوشه و دانش خوبی داره اما تنبل تشریف داره.
  2. از یه دانشگاه عالی فارغ التحصیل شده با کلی انگیزه و تلاش بالا اما تا حالا یه آچار، پیش گوشتی رو از نزدیک لمس نکرده!
  3. مورد سومش خیلی باحاله. یعنی مهارتش رو داشته باشه اما دانشش رو نداشته باشه.
  4. ...

k and skills

قانون شكن باش - دلايل قانونیِ قانون شكنى

سلام

قانون رو باید شكست. حصار های اطراف رو باید از بین برد. وگرنه هیچ وقت خلاقیت وجود نخواهد داشت. هیچ وقت ارزش افزوده نخواهیم داشت. همه چیز روتین خواهد بود. در بهترین حالت در حد محدویت تلاش می کنیم...

حالا می خوام بگم چرا می تونیم قانون شکن باشیم و هنوز آدم خوبه بمونیم؟ (كجان كنایه فهم های مجلس!!)

8 توییت در مورد کتاب خواندن از زبان نیوی بنیانگذار انجل لیست

سلام

سال نو رو تبریک می گم.

داشتم توییتر رو ورق می زدم که به یه سلسله توییت خیلی جالب در مورد کتاب خوانی از زبان آقای نیوی بنیانگذار AngelList رسیدم. اون قدر جالب بود که تصمیم گرفتم ترجمه اش رو در وبلاگ بیارم. البته اگر موردیش برای شما عجیبه یا قبول ندارید هیچ جای نگرانی نیست و همین طور که قبلا هم نوشته بودم کتاب خوانی یک شغل یا یک علم نیست که فقط قرار باشه بر اساس یک اصول ثابت باشه. ازت دعوت می کنم که اگر وقت داشتی این مطلب رو هم که قبلا با موضوع «چرا «کتاب‌خوان بودن» رو دوست ندارم» بلاگ کرده بودم؛ بخونی.

8 tweats about reading

10 نکته در کار تیمی

سلام

اگر شما هم در یک سازمان، یک شرکت یا یک تیم کار می‌کنی؛ خوب می دونی که تعاملات انسانی و ارتباطات افراد با همدیگه بزرگ ترین معضل و مهم ترین مسئله است. اگر ارتباطات درست تعریف شده باشه فضای کاری بسیار دلپذیر میشه و امکان رشد پروژه و رشد افراد فراهم میشه اما خدا نکنه که خلاف این باشه.

team working

پادکستی گوش می دادم از اسد صفری که بعضی از نکات رو خلاصه و یک سری مطلب هم خودم بهش اضافه کردم. فقط برای اینکه خونده شه به صورت خیلی خلاصه و تیتروار میارم:

  1. در ازای یک کار خوب؛ این فرد نیست که پاداش می گیرد بلکه تیم باید پاداش بگیرد.
  2. ...

مرز بین مهربان‌بودن و ساده‌بودن

سلام

این جمله‌ی معروفی‌ـه که می‌گن «موقعی که می‌خوای خوبی کنی مثل باران باش و واست فرقی نکنه که کجا می‌باری...» یا «باران باش و نپرس کاسه‌های خالی از آن کیست»

lotf mesle baranحالا سوال اینه که با این اوضاع تکلیف اون افرادی که منتظر بقیه‌اند تا از خوبی‌هاشون سوءاستفاده کنند چی میشه؟! (نباید به خاطر یک جمله‌ی زیبا، واقعیت رو فراموش کرد.)

احساس می‌کنم بعضی وقت‌ها خوبی‌کردن به افرادی که لیاقت خوبی‌دیدن رو ندارند باعث «تبدیل شدن خوبی به انتظار» یا «سوء استفاده از فرد» میشه و فرد احساس ساده‌بودن یا مورد سوء استفاده قرار گرفتن می‌کنه. اینجا تکلیف چیه؟! بازم باید مثل باران بارید؟

بله! درسته! همیشه باید مثل باران بارید اما...

امید به زندگی-سال ۱۳۹۵ چجوری بوده؟

سلام

با خیلی از دوستام که صحبت می‌کردم فکر می‌کردند که سال ۱۳۹۵ سال خوبی نبوده و دعای سال تحویل‌شون هم این بود که خدایا لطفا شرایط همینجوری بمونه و بدتر نشه!

منم تا سال پیش تقریبا همین حس رو داشتم اما خب امسال کمی فرق می‌کنه...

حالا دو حالت پیش می‌آد: یا زندگی‌تون واقعا داغونه یا فکر می‌کنید که داغونه! پارامترهای یک زندگی داغون چیه؟ مثلا یه ورزشکار می‌گه امسال هیچ‌جایی مدال نیاوردم یا یک هنرمند می‌گه نتونستم آلبوم جدیدی منتشر کنم یا یک مهندس(!) می‌گه نتوسنتم برم فرانسه وژاپن یا یه مهندس دیگه می‌گه اصلا نتونستم به سفر برم... (از همین جا به جامعه‌ی مهندسین سلام می‌کنم)

sale95chejori bood

منم اومدم زندگی خودم رو با موارد زیر مقایسه کردم و بسته به موفقیت در هر مورد به خودم نمره دادم... البته از این متن قراره چهار نتیجه بگیریم که در آخر میارم. فقط یادت باشه که می‌خوام روی نقاط مثبت و قشنگ تمرکز کنم و مشکلات رو لیست نمی‌کنم.

۱. کارهای بزرگی که انجام دادم
۲. چندتا لحظه‌ی فراموش نشدنی داشتم؟
۳. چقدر به مردم کمک کردم؟
۴. کتاب هایی که خوندم‎
۵. فیلم های قشنگی که دیدم
۶. تئاترهایی که رفتم
۷. مسافرت ها و گردش ها‎
۸. چقدر پول در آوردم
۹. چندتا موضوع و مطلب جدید در حوزه‌ی کاری خودم یاد گرفتم

احساس واقعی ز مکان و زمان جداست...

سلام! سلامی بعد از مدت زمانی طولانی...

خیلی وقت پیش در مطلب «دل عاشق به پیغامی بسازد» نوشته بودم که حتما شما هم دوستایی دارید که خیلی وقته همدیگر رو ندیدید و وقتی به هم می‌رسید بهم می‌گین که :«یاد قدیما بخیر که همه‌ش با هم بودیم اما الان سالی یکبار هم به زور همدیگرو می‌بینیم و...»

distance is not important.

این مطلب رو هم می‌خوام با همین مقدمه ادامه بدم. حتما تو هم آدم‌هایی رو در اطرافت سراغ داری که از جنس معرفت‌اند و خالص‌اند. چند وقته اون‌ها رو ندیدی؟ چند وقته بهشون تلفن یا ایمیل نزدی؟ چند وقته حتی از حال هم با خبر نیستید؟

آیا این‌ها باعث می‌شه که از ارزش طرف مقابلت که ممکنه استادت، رفیقت یا حتی فامیلت باشه چیزی کم بشه؟

دانش یا ثروت

سلام

از خودم راضی‌ام. مثل انسان‌های متکبر! این حسیه که وقتی چیزی رو به صورت خودخوان و بدون معلم یاد می‌گیرم پیش خودم دارم...

می‌مونه بحث پول. بحث پول بهتر است یا ثروت؟ منظورم دانش بود

knowledge or wealth

مطمئنا پول بهتره ولی دانش آدم رو تسکین می‌ده. پول قدرت خارجی می‌آره و دانش قدرت درون.

آدم‌های فقط پولدار از درون تهی‌اند و آد‌م‌های اهل دانش بدون پول زندگی‌شون داغونه.

صفحه‌ها