دوستی

احساس واقعی ز مکان و زمان جداست...

سلام! سلامی بعد از مدت زمانی طولانی...

خیلی وقت پیش در مطلب «دل عاشق به پیغامی بسازد» نوشته بودم که حتما شما هم دوستایی دارید که خیلی وقته همدیگر رو ندیدید و وقتی به هم می‌رسید بهم می‌گین که :«یاد قدیما بخیر که همه‌ش با هم بودیم اما الان سالی یکبار هم به زور همدیگرو می‌بینیم و...»

distance is not important.

این مطلب رو هم می‌خوام با همین مقدمه ادامه بدم. حتما تو هم آدم‌هایی رو در اطرافت سراغ داری که از جنس معرفت‌اند و خالص‌اند. چند وقته اون‌ها رو ندیدی؟ چند وقته بهشون تلفن یا ایمیل نزدی؟ چند وقته حتی از حال هم با خبر نیستید؟

آیا این‌ها باعث می‌شه که از ارزش طرف مقابلت که ممکنه استادت، رفیقت یا حتی فامیلت باشه چیزی کم بشه؟

دل عاشق به پیغامی بسازد

سلام

you have got mail

حتما شما هم دوستایی دارید که خیلی وقته همدیگر رو ندیدید و وقتی به هم می‌رسید بهم می‌گین که :«یاد قدیما بخیر که همه‌ش با هم بودیم اما الان سالی یکبار هم به زور همدیگرو می‌بینیم و...»

خوب با توجه به کار و زندگی و هزارتا دغدغه‌ای که توی زندگی‌های الان وجود داره به نظرم این عادیه که وقت کمتری رو به دوستای قدیمی‌تون اختصاص بدید و کمتر همدیگر رو ببینید اما برای اینکه به یاد هم باشید حتما نیازی نیست که نصف روزتون رو خالی کنید تا بتونید با هم باشید...

دیروز یکی از دوستای خوبم که خیلی وقته ندیدمش و مدت زیادی بود که از هم بی‌خبر بودیم، بهم ایمیل زد و گفت:

سلام رفیق قدیمی؛ یه وقت دلت برا ما تنگ نشه؛ امروز phpconf بود؛ جات خالی؛ گفتم مقاله هاشو برات بفرستم :)

شعر درخت سمی با صدای جوزف مورگان

سلام.

ابتدا فایل صوتی با صدای Joseph Morgan، سپس متن انگلیسی و بعد هم ترجمه فارسی. فقط می تونم بگم که فوق العاده است!

دانلود فایل صوتی شعر درخت سمی با صدای جوزف مورگان (Download Audio file: A Posion tree (Joseph Morgan
//صداهای اضافه به خاطر اینه که این فایل رو از سریال اصیل ها جدا کرده ام :)

وظیفه ای به اسم لطف کردن وجود نداره!!

وقتی لطفی رو تکرار میکنی میشه انتظار و کسی حق نداره از دیگری چنین انتظاری داشته باشه

... پس که اینطور...

سلام

الان که شروع به نوشتن این پست کردم خیلی از دست خودم عصبانی ام اما امیدوارم با خوردن این لیوان قهوه، حالم بهتر شه...

بعضی از ما، جامعه ای که در اون زندگی می کنیم رو دوست نداریم و برای خودمون یه جامعه ی بهتری تشکیل دادیم که با بودن در اون حالمون بهتر میشه. این جامعه هم کوچکتره و هم دیگه مشکلات جامعه ی بزرگ رو نداره. چون خودمون انتخابش می کنیم. بر اساس سلیقه هامون، مرام زندگی مون،‌ دین مون،‌ عواطف مون و...

خوب مسلما ما از جامعه ی بزرگ انتظار خاصی نداریم. یعنی جامعه ی بزرگ هر چقدر هم که بد باشه نمی تونه ما رو «خیلی» ناراحت کنه؛ اما قضیه در مورد جامعه ای که خودمون اون رو درست کردیم فرق می کنه. چون از اون «انتظار» داریم.

lotf ya vazife

خوب بیاید ببینیم چارچوب این «انتظار» چیه؟ چون نمی خوام مطلب طولانی شه خودم شروع می کنم...