شعر فارسی، حس ایرانی
سلام
دیروز، روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار بود…
شعر همیشه با احساسات آدمها بازی میکنه و گاهی یک بیت شعر کاری میکنه که هزارتا کتاب و سخنرانی اون تاثیر رو نداره… نمیدونم خارجیها هم مثل ما به شعر علاقه دارند یا نه اما چیزی که کاملا معلومه اینه که ما ایرانیها یه جور دیگه به شعر نگاه میکنیم…
این که برای هر حسی از انسان، شعرهای زیادی وجود داره نشون میده که ما آدمها چه شاد باشیم و چه غمگین، چه وصال باشه و چه دوری و صبر، چه خیانت باشه و چه وفاداری به معشوق، چه بخوایم تعریف کنیم یا حتی بخوایم از مناظر بگیم باز هم به سراغ شعر میریم…
در این میان دو دسته آدم وجود دارند:
اونهایی که شعر بقیه رو میخونند و سراغ احساسات خودشون رو در اشعار بقیه میگیرند
و دستهی بعدی اونهایی که احساسات خودشون رو به شعر میکشند و صفا میکنند…
چه حرفها که درونم نگفته میماند خوشا به حال شماها که شاعری بلدید
خوشا به حال شاعران و البته بیشتر از همه خوش به حال کسی که شعر «علی(ع) ای همای رحمت»ش غوغا کرد… خوش به حال تبریز و تبریزیها…
در انتها هم شعر زیبا و مشهور استاد رو با صدای خودشون قرار میدم
سلام
دیروز، روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار بود…
شعر همیشه با احساسات آدمها بازی میکنه و گاهی یک بیت شعر کاری میکنه که هزارتا کتاب و سخنرانی اون تاثیر رو نداره… نمیدونم خارجیها هم مثل ما به شعر علاقه دارند یا نه اما چیزی که کاملا معلومه اینه که ما ایرانیها یه جور دیگه به شعر نگاه میکنیم…
این که برای هر حسی از انسان، شعرهای زیادی وجود داره نشون میده که ما آدمها چه شاد باشیم و چه غمگین، چه وصال باشه و چه دوری و صبر، چه خیانت باشه و چه وفاداری به معشوق، چه بخوایم تعریف کنیم یا حتی بخوایم از مناظر بگیم باز هم به سراغ شعر میریم…
در این میان دو دسته آدم وجود دارند:
اونهایی که شعر بقیه رو میخونند و سراغ احساسات خودشون رو در اشعار بقیه میگیرند
و دستهی بعدی اونهایی که احساسات خودشون رو به شعر میکشند و صفا میکنند…
چه حرفها که درونم نگفته میماند خوشا به حال شماها که شاعری بلدید
خوشا به حال شاعران و البته بیشتر از همه خوش به حال کسی که شعر «علی(ع) ای همای رحمت»ش غوغا کرد… خوش به حال تبریز و تبریزیها…
در انتها هم شعر زیبا و مشهور استاد رو با صدای خودشون قرار میدم:
دانلود فایل صوتی با صدای استاد شهریار
متن شعر:
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکندهمتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکندبلبلی در سینه مینالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گلفشانی میکندما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمکپرانی میکندنای ما خاموش ولی این زهرهی شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی میکندگر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی میکندسالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی میکندبا همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکندبیثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکندطفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون میکند با ما نهانی میکندمیرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی میکندشهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی میکند
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!