وقتی شهرت معنای زندگی رو عوض می کنه…

سلام

فكر مى كنم محبوبيت و شهرت به شكل امروزيش يه پديده جديده و نبايد قدمتش بيشتر از ١٠٠ سال باشه. شايد از وقتى كه تلويزيون اومده و بازيگرا ميشدن الگوى افراد. آدم ها دوست داشتن ديده بشن و همه بهشون احترام بذارن. خوب طبيعيه كه اون موقع ها رسيدن به يه همچين جايى كار خيلى سختى بوده و خيلى از آدمها هيچ تلاشى واسش نمى كردند چون مى دونستن كه خيلى خيلى زياد ازش فاصله دارند.

اما در عصر جديد و با اومدن شبكه هاى رنگارنگ اجتماعى رسيدن به اين مقام! براى خيلى ها قابل دسترسى شده و براى خيلى ها ميشه تنها هدف زندگى. يعنى هميشه توو خيالش خودش رو به عنوان يه سخنران جمع زيادى از آدما مى بينه بدون اينكه هرگز اتفاق افتاده باشه. اما واقعا چقدر ارزش داره؟ اصلا حرف مردم چقدر ارزش داره كه شهرت ايييينقدر مهم باشه.

تو خوشحالى كه ديده مى شى؟ خوشحالى كه پست وبلاگت اينقدر خونده ميشه؟ خوشحالى كه پاى هر مطلبت ١٠٠ نفر كامنت ميذاره؟ همش رو ميدم با يه دوست خوب عوضش ميكنم!

تازه بماند كه چققققدر بايد وقت و انرژى بذارى تا به يك همچين جايى برسى و ميشه با خيلى وقت كمتر كارهاى خيلى مهمى رو انجام داد.

البته اصن بلاگ كردن واسه دل خود آدم رو نفى و نهى نمى كنم. چى لذت بخش تر از بلاگينگ؟!!

اگر بشه اون ميل به شهرت و توجه به آدم هاى مشهور رو ناديده گرفت خيلى ميشه با عزت و فرصت بيشتر زندگى كرد.

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *