آب حیات ۱: زندگی عادی و خوب
سلام
شایعه شده بالای یک قلهی بلند که تا حالا هیچکس نتونسته به اون برسه یک دریاچهی خیلی بزرگ قرار داره که به خنکی و زلالی آب اون در دنیا وجود نداره… اسمش رو میذارم آب حیات. هر کسی که به آب حیات رسیده رستگار شده و به تمام آرزوهاش رسیده.
عزم کردم به آب حیات برسم. وقتی با بقیه در موردش صحبت کردم خیلیها میگفتند این کار دیوانگیه که بخوای از این کوه بالا بری و قبل از اینکه بهش برسی تلف میشی و جون خودت رو از دست میدی… بهم میگفتند که باید به همین آب چاهی که در شهر وجود داره بسنده کنم؛ چون اکثر مردم با همین آب سپری میکنند و زندگی عادی و خوبی هم دارند…
میگفتند درسته که آب حیات بهترینه اما هیچ تضمینی وجود نداره که بهش برسی و ممکنه حتی با قبول تموم سختیهای راه اصلا بهش نرسی. حتی معلوم نیست که وقتی این سختیها رو قبول کردی آب حیاتی در کار باشه و ممکنه شایعهای بیش نباشه و تو در این راه جوونیت رو از دست بدی و دیگه هیچ آذوقه و توانی هم برای برگشت نداشته باشی… و این یعنی شکست محض. یعنی تویی که میتونستی با آب شهر سپری کنی نه به اون رضایت دادی و نه به آب حیات رسیدی و در نهایت هم زودتر از بقیه تلف خواهی شد…
همهی عقلای شهر سرزنشم میکردند…
ادامه در مطلب: آب حیات ۲: تصمیم بزرگ
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!